۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه





بعله ما یه چیزای دیگه هم شنیدیم
شنیدیم روزی روزگاری
رجبعلی و غلامعلی
شیکان پیکان میکنم
از اون ژل خوشگلا رو میزنن
در حالیکه برای صدمین بار کتاب ناتور دشت رو خوندن
کتاب رو میبندن
شیکان پیکان کنان
میرن قرار وبلاگی
حالا کجا
بستگی داره اینکه تا چه حد غرق دنیای انتلکتی باشید
اگه در حد ناتور دشت و گودر باشید
پارک جمشیدیه، لاله، دانشجو و این کسشرا
اگه تا حالا دو تا پارتی هم رفتید و این ناتوردشتی هارو مسخره میکنید
احتمالن تیاتری، کافه ای، دور همی ایو اینا
از اون طرف شوکت جونو و بالغیث جون
در حالیکه اونا هم شیکان پیکان کنان
کتاب ناتوردشت رو میبندن
در حالیکه نیم نگاهی به کتابای فهیمه رحیمی
که زیر تختن
دارن
اماده میشن برن سر قرار وبلاگی
رجبعلی با خودش داره میگه عجب چیزایی میان
چه تیکه هایی
اونیکه اسم خودشو چیزبانو گذاشته باید خوب تیکه ای باشه
خخولاصه میریم در مورد ناتور دشت و افق های عجیب غریبی که این کتاب
به بشر ارائه کرده حرف میزنم
یکم هم از اون نیچه جاکش میگم واسش
(در حالیکه نقل قول هایی که دیشب حفظ کرده رو باز مرور میکنه)
دیگه هیچی زندگی انتلکتولی میشه خفن
میفهمه من خفنم
میفهمه من یه گه خاصیم میون جامعه
میفهمه که منو هیچ کس نمیفهمه
اگه پول تو جیبیم سی هزارتومن بیشتر بود
الان سه تا کتاب چاپ کرده بودم
صد و هشتاد زبون زنده و غیر زنده هم ترجمه شده بود
آره دیگه خولاصه
بعد دستشو میگیریم جدا میشیم از بچه های وبلاگی
میریم تو دار و درخت
به افق های تاریک زندگی بشر با هم دیگه پی میبریم
کلن خواستم به این تیپ آدما بگم
گت اِ فاکینگ لایف
فور دِ فاک سیک




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر