۱۳۹۵ مرداد ۲۲, جمعه

هش مث هشیش
مث یه سیخ تریاک
مث اون لبای تو
که تویه گودیش گود میشیم
هش مث اون دستات
مث اون دستات
مث اون دستات
دستتو از دستم بر ندار

به ما میگن که نمیتونی
به تخمم، کار خودمونو میکنیم
یه شات داری تو زندگی
بچسب بهش
یه شات داری تو زندگی
بزارش برای آخر پارتی

یا حق

۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

حاجیمون میگه
دلت سست شد، بنویس
حاجیمون میگه
بخند. کلمه رو بیان کن
لذت ببر از گفتنش
حاجیمون میگه
بخون، از گذشته ها بخون
که قصه ی امروزمونه
حاجیمون میگه زندگی با خودش درد میاره
درد رو زندگی کن
هر داستانی خوندن داره
پشت هر گریه ای، شادی ای هست
حاجیمون میگه
بایست
قدر این فرصت 
برای زیستن رو بدون

۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

بهش گفتیم نمیزاریم
ما جون میدیم
به تمام عالم و آدم  
جون میدیم

بش گفتیم ما خوب میمونیم
ما برای خوب موندن میجنگیم

بش گفتیم ما دوست داریم
ما برای دوست داشتن میجنگیم

بش گفتیم 
قسمش دادیدم
به تمام هستی قسمش دادیم
نگامون کرد
دست رو شونه هامون گذاشت

رخ به رخمون شد
اشک حدقه زده بود
خون جلو میزد
آب جاری شد
سیل شد
رها شد
ویلان شد
سیلان شد

دست رو شونه هامون بود
حدقه تو حدقه
محو شد
مهیب بود

۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

ما هر موقع به زمین گرم میشینیم
ولو میشیم
هوا میکنیم آسمونو نیگا میکنیم
خودمونو نیگا میکنیم به دستامون نیگا میکنیم
ه‌ِ ای میکشیم آهی خوریم
چاقمون رو در میاریم
چاله ای گود میکنیم
هی گود میکنیم
هی میکنیم
کم نمیاریم
میکنیم میکنیم میکنیم
تا به کون جهان برسیم

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

اینجا چه میکنی؟
به من نگاه کرد
با دستاش به صورتم چنگ زد
اینجا چه میکنی؟

حدقه تو حدقه
 باید میومدیم

نگامون کرد
برگشت. رفت سمت دیوار
غروب بود. هوا گیر بود
به بیرون نگاه کرد
افق به سینه میزد
رشته ابری بود٬ روی افق 
نوازشش میکرد
صدای موتوری اومد٬ از دوری
نزدیک شد. توی اتاق پیچید. فضا رو پر کرد
رخصت خواست. آروم آروم اتاق رو ترک کرد
و دور شد
راند سه بود
احمدمون خونی مالی بود
چشاش پف کرده٬ ریده

با حوله میزدیم به سر و صورتش
آب میرختیم
بش سیلی میزدیم
سرشو بزور بالا میگرفتیم

اوق میکرد٬ خون میزد بیرون
چشاش میرفت
چشاش میومد
ثانیه ها مونده بود
احمدمون باید برمگیشت
باید دووم میاورد
زیر چششو بالا آورد
زیر زیری گفت
نمیتونم

احدمومون باید دووم میاورد
ثانیه ها مونده بود
باید برمیگشت
خون میزد بیرون
راند سه بود
نشسته بود.
برای همه چی نشسته بود. 
میخندید.
برای همه چی میخندید.
لش بود. 
برای همه چی لش بود.
نشسته بود.
دستاشو نگاه میکرد. به صورتش چنگ میزد.
حسش میکرد. حس میکرد. 
هه کرد. شیشه رو مه گرفت.
دوباره هه کرد. شیشه رو مه گرفت.

نشسته بود.
به بدنش نگاه میکرد.
به زخمایی که باهاش موندن نگاه کرد.
ماهیچه هاشو لمس میکرد.
اینهمه سال!

نشسته بود.
هوشنگمون نشسته بود.
با خودش بود. از خودش بود.
حرف نزده بود. مدت ها بود حرف نزده بود.
کلمات مفهوم خاصی دیگه براش نداشتن.
کلمه ها رو میگفت: آب٬ هوا٬ انسان٬ مادر٬ پدر٬ زن٬ مرد٬ دست٬ آهو٬ اسب٬ دشت
هیچ. بی معنی. خام.

هوا بود. دشت بود. صحرا شد. تنها بود.
این تن٬ تنها بود. 
به دستاش نگاه کرد. 
به اندازه ی آسمون خم شد.
خل شد.
ضامن آهو شد.
عاشق شد. فارغ شد. تنها شد.
دوست داشت. دوستدار شد.
دوست داشت. دوستدار شد.

۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه





ما امروز به اندازه ی تمام عمرمون رد شدیم
رفوضه شدیم
نه شنیدیم


ما امروز به اندازه ی تمام عمرمون 
خواستیم که سرمون رو بالا بیگیریم
لبخند رو نیگه داریم


ما امروز به اندازه ی تمام عمرمون 
خواستیم که بهت بگیم
برات سفرمونو باز کنیم

ما امروز فهمیدیم
که هیچ وگت آغازی نیست
همش در بودنه
و شیک موندنه

شیک باش 
و باش
زندگی کن
و نزار درت بزارن
گذاشتنم بخند
چون ارزششو داری
اونگد داری
که به خودت سخت نگیری
تو نگیر 
بقیه به تخمت
برن به اون لای تخمات 






۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه





در محافل مختلف سیاسی، فرهنگی، افتصادی، علمی و صنعتی

از ما پرسیده میشه در دوران تحصیلی  از چه درسی بیشتر نفرت داشتید؟

جالبیس اینجاش که همه فرض میکنن که ما میخوایییم بیگیم هندسه

ولی اشتباهه
اووصولن ما فک میکنیم اون درسی که بیشتر پاش به پامون گرفته بیشتر برامون خاطر ساز شده
اصولن هم فکر میکنیم اون درسایی که اصن یادی ازشون نداریم و یه طورایی اسون بودن برامون و اصن اسمشون هم یادمون نیست 
کلن ساعت های خیلی زیادی از زیندیگمون رو هدر کردیم پاشون. 

کاشکی این عقل الانمون رو اون موقع داشتیم
به مولا بیشتر سر کلاس هندسه میشستیم
به مولا تمام کلاسای تخمیه دیگه رو می پیچوندیم
یا فوتبال بازی میکردیم
یا می رفتیم سر کوچه، 
عین یه قناری ته تغاری
 بیشتر چرخ میزدیم دور مدرسه قناری ها




۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه


و صدای اکویی پیچید
پخش شد. 
نا مفهوم به مانند فریاد زنی بود که
محبوبش را درشبی تاریک گم کرده
و با ناله ای غریب صدایش میزند. بدنبالش میگردد.

قناریا 
قناریا
قناریا
قناریا
قناریا

قناریا 
قناریا
قناریا
قناریا
قناریا

قناریا 
قناریا
قناریا
قناریا
قناریا



قناریا 
قناریا
قناریا






قناریا 
قناریا






قناریا
قناریا


قناریا
قناریا






قناریا
قناریا







قناریا


( و زمانی گذشت که صدا در فضا هم خورد و محو شد
)