آقا ما داشتیم با یه قناری لاس خشکه میزدیم
تو مهمونی
دلمون خوش بود که دیگه تمومه
شماره رو میگیره و پنشنبه ای یه قرار میفتیم
که یه داف قدر اومد و در عرض دو دقیقه و سی و دو ثانیه
قناریه رو بلند کرد
نه نه نه
توجه نکردی
شماره نداد یا نگرفت
طرفو بلند کرد!
رسمن
کلن فلسفه ی زندگمیون رو تحت شعاع قرار داد
و اصن نمیدونیم جریان چیه
چی شد
آیا معجزه بود
یا چی
تف به ذاتمون
هر لحظه رقابت فشرده تر میشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر