۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

کمپین حمایت از آزادی مادر جوانا - بخش خاطرات - شماره 1






مادر جوانا را خواندیم که احضار شود. حضور بهم رساند و از او خواستیم برایمان چندین تا براونی بسیار بسیار شکلاتی فرزند بیاورد. مادر جوانا، با همان نجابتی که همیشه در چهره اش میافتیم، حاجت حقیر را اجابت کرد و به تنورخانه گذرید.‏
خودمان الاغ را آتش کردیم و به میدان  مدینه گذر کردیم، تحفه ای از اقسام میوه جات و مرکبیات تازه را تدارک دیدیم و به منزل رهسپار شدیم. سالادی از میوه جات با انبوهی از خامه جات حاصل شد. صبح خروسخان، مقداری وافل نیز طبخ کرده بودیم. مادر جوانا براونی ها را آورد. مقداری طیاطر بورد تو دِت فراهم دیدیم و همه را با هم، با ضربی خرامان و طناز تناول می کردیم. ‏
ما را گفتمان کنید که بهتر از این خواهد شد زندگی، آیا؟






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر