دهه چل بود
یادمونه ننمون زنگ زد
گفت هوشنگ چرا خونه ای
گفتیم ننه نباشیم کجا باشیم
گفت
صدام کردن مدرست
مکثی کرد
گفت کارنامتو دادن دست چپم، روووفوووزه ای
گفتیم ننه اشتبا شده
گفتیم همه درسارو بلا استثنا زیر آبی رفتی
گفتیم ننه به مولا اشتبا شده
مکثی کرد
ننمون خدای صبره
خواست بحث رو یکم عوض کنه، روحیه بمون بده
گفت حالا هوشنگ میون این همه درس، یه درس هست که اسمش غریبه. واسه خودش داستان داره
گفتیم چی چی هَـــ؟
گفت با ه شروع میشه، میره به سمت ن، بعد پرش به پر د گیر میکنه، بعدش میره تو جاده ی س، میخوره به دیواره هـ
گفتیم ننه بش میگن هندسه. این از اون درساست که هر عاشقی رو روووفوووزه میکنه
گفت عاشقی؟
گفتیم ننه ما عاشق زاده شدیم. اصن عشق نباشه مگه هوشنگت زنده میمونه
گفت حالا عاشق کی ای؟
گفتیم سلطان عشقی ننه
خنده ی ریز کرد
گفت خو حالا خو حالا. برو بپر دو تا نوون بربری بگیر. از اصغر آقا یکم گوشت نسیه بگیر. میخوام واست آبگوشت درست کنم. جون بگیری این درسارو پاس کنی
گفتیم ننه یه دونه باشی. غلاممیم. رفتیم که رفتیم
خواستیم گوشی رو قطع کنیم
ننمون مس مس کنان گفت
هوشنگ حالا میخوای این هندسه رو قبول نشو. عاشق بمون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر