۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه





حَجیمون اومد بمون گفت
نااخلاص دادیش به باد
ریختیم بهم
زیققیمون زد بالا
گفتیم
به پیریت قسم 
اگه اینطور بوده باشه
زد و نامردش بود
که سیستمو تغییر داد
گفت ینی از اول نمیخواستی سه پنج دو بازی کنی
گفتیم به دین و ایمونت
این سیستم منسوخ شده
ما همون اولش میخواستیم چار سه سه بازی کنیم
همه گفتن سوسولیه، مگه تیمت بارسولاناست
از بچه های تیم ملی بپرس
اصن هوشنگت سه پنج دو میشنوه
میره دو سری مستراحو برمیگرده
مگه خلمون چل شده که بخوایم سیستمی رو بکار ببریم
که سلطان علی پروین نتونست باهاش نتیج بگیره

نگاهی کرد بمون
نگا متفکرانه
یه بار دیگه نگا کرد
دوباره متفکرانه
بار سوم
نگاش فرق میکرد
زبون به کلوم آورد
نه حق میگی
خیالت نباشه
به پایین حواله کن
شراب انداختیم
بشین
نوش کن
ما بریم ضبط رو بیاریم
یکم داریوش بزاریم
روحمون هم مست شه ایضا



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر