هر موقع بهش فکر میکنم
میدونم که یه جایی تو این شهر
داره ساختمون سازی میشه
اکبری به احمدی میگه که
آجر رو بنداز جاکش
احمده رو نرده ها نشسته
طبقه ی هشتم
تخمشم نیست بیفته
سیگارشو میکشه
بیخیال همه چیز
به اکبره میگه
بیا اینو بخور جاکش
هر موقع بهش فکر میکنم
میدونم اکبر و احمدی
همدیگه رو به تخمشونم نیست
فحش مادر بهم میدن
و بهمن دول رو چپقی با هم میکشن
میدونید
ساختمون سازی به طور کل
واسه شهر خوبه
ميدوني حرف نداري؟
پاسخحذفكلي حال مكنم با نوشتنت