یه باری تو مترو نشسته بودیم
یه روزنامه ای افتاد رو زمین جلو پامون
همونجوری، گنده گنده، عنوانش معلوم بود
نوشته بود
شعر برا بیان اونچه که بیان ناشدنیه
ما که نفهمیدیم
احمدمون میگه که
اونی که تو حلقت گیر میکنه
با یه بسته بهمن دولم پایین نمیره
ما خواستیم زیاد شعر بگیم این چند روزه
نشد که نشد
هرکاری که کردیم
هرکاری که کردیم
یه ورش بد میشد
یا قناریش زیاد میشد
یا کلمه کم میاوردیم
یه چیزی میشد
خولاصه،
یه چیزی میشد
خولاصه،
هر کاری که کردیم نشد
که نشد
با سیگارم نشد
موند که موند
تو حلقمون
اونی که هیچ وقت پایین نمیره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر