بین زمین و هوا معلق بودیم
توی خفن ترین و تیکنالوجیک ترین اتاق،
بین زمین و هوا معلق بودیم
یه جاکشی اومد تو
عرق داشت از صورتمون جاری میشد
احمدمون تو سقف،
با طناب ما رو نگه داشته بود
هر لحظه ممکن بود که بیفتیم
میدونستیم که اگه بیفتیم
این تکنولوجی هایی که کار گذاشتن اینجا
کونمون میزارن
احمدمون آمار داد دیگه نمیتونه
طناب داشت ول میشد
اون جاکشه رفت بیرون
و ما به سلامت از این مرحله عبور کردیم
رفتیم مرحله بعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر