۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه





فقط و فقط،‏
صدای شر شر بارون میومد
شب بود
خیابون خلوت بود
احمدمون وسط وایساده بود
تنها آدم رو زمین بود
وایساده بود
دوربین بهش نزدیک شد
شر شر بارون رو
میشد دید
وقتی که از کلاه چیکه چیکه میکنه
نمیشد تشخیص داد که داره گریه میکنه یا نه
ولی صداش گرفته بود
دوربین بهش کلوز آپ کرد
احمدمون گفت
بهم خیانت کرد
تمام این سالها بهم خیانت کرد
کمرم رو شکوند
دوربین  همونجوری ازش آروم آروم دور شد
تنها ایستاده بود
بارون میومد
خیابون خالی بود
به احمدمون خیانت شد




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر