۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه






ما سوار هوندا بودیم
میروندیم
سیگار به لب دود میکردیم و دود میکرد
لاکردار
همه چی به موازات هم میرفت جلو
ما هم به موازات ضلع شرقی خیابون میرفتیم جلو
که بموازات ضلع جنوب غربی خیابون
دیدیم یه نسناس داره میرونه میاد جلو
هوشنگتون آینه جن داره
میفهمه چه خبره
از دو کیلیموتری میفهمیم 
چه گوشتی به سیخ کردی

وسط خیابون بود
ترافیک نبود
ترمز جتی کردیم
خیابون بند اومد
پشتمون یه لشگر ماشین بود
هیچ نسناسی جرات نمیکرد از ماشینش بیاد بیرون
 
همه میدونن
هوشنگ بزنه رو ترمز
نزنی؛
آخرتت پایه خودته
 
 عینکمون رو زدیم
آروم رفتیم جلو
ایستاده بود
راه میرفتیم
و سیگار چوخ میکردیم
ایستاده بود
درست به موازات ضلع جنوب غربی خیابون
تو ماشین کاملا مشکیش بود
نسناس!‏
پریدیم اون لاین
لاقربتا!‏
همه گرخیده بودن
 
هوشنگ میومد جلو
سرکار خیابون آشنامون بود
زیر لبی خطابمون کرد
حاج هوشنگ کمکی صدا کنم؟
نگاهی کردیم بهش از کنار ری بانمون
چیزی بش نگفتیم
دستش اومد جریان چیه
 
فقط بین من و اونه
به دولت و مجلس و اقتصاد کلان مملکت کاری نداره
 
رفتیم جلو
واستادیم
اومد بیرون
از ماشین رو میگیم
واستاد وسط خیابون
 
قدیما باید کسی میبودی
که بخوای خیابون رو بند بیاری
و وسطش رو بگیری
 
کناری ایستاده بودیم
یه لاقربتا گفتیم
از اون بالایی رخصت خواستیم
وسط گرفتیم
خیلی وقت بود خیابون بند نیاورده بودیم
 
چاقو کشید
نگاش کردیم
اومد سمتمون
واستاده بودیم
نگامون کرد
پر نزدیم
دلت با آقات باشه
اینا رقمی نیستن
درسته که دلارم رفته بالا
 
نامردی کرد
خواست ناکارمون کنه
راه اول
فقط احوالپرسیه
امونش ندادیم
مچش کردیم
در حالیکه سیگار دود میکردیم
 چاقوش افتاد
مالوندیمش به زمین
صورتشو میگیما
سیگار میکشیدیم
بارون گرفت
 
همه هاج و واج وایساده بودن
مالونده بودیمش به زمین
ده دیقیه ای میشد
همه منتظر حرکتی از ما بودن
بارون میومد
کسی جیک نمیزد
جز شر شر بارون صدا نمیومد
سیگاری چوق کردیم
آتیش زدیم
باید اینکاره باشی 
زیر بارون سیگار چوخ کنی
ولش کردیم
آروم برگشتیم
همونجوری ولو بود
 
یادمه آقامون میگفت
مردن درد نداره
زنده بودن زیر سایه شرم
ولی چرا
 
ولش کردیم تو زمین خدا
ما کی باشیم جون کسی رو بگیریم
خودش میدونه کی
لاقربتا!‏
 
 
 

۱ نظر:

  1. وقتی از "خودش می دونه کی" حرف می زنی، داری از چی حرف می زنی حاج هوشنگ...

    پاسخحذف