۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه





دشنه ای که طلبش بودیم
از دهه چل شمسی
رو در آورد
دادش به ما 
گرخیدیم
تو مخمون هم نمیرفت
که یه روز بدش به ما

بالا پشتمون بودیم
شب عروسیش بود
یکی از باغای کرجو گرفته بود
لاکردار عشقیه
زیر یه خروار قرضم باشه
بلده چجوری حال کنه

پایین رو نیگا میکنیم
سرمون گیج میره
برامون میریزه
میگیم چرا اینجا حالا
میگه پایینیا توشون آب قاطیه
میخندیم
میگیم نسناس
میگه غلامیم
میگیم زدی تو خالا
میگه تا اینکه خال چی باشه
میگیم حاجی سوسه نیا
میگه نه جون تو
شتریه که برا همه میخوابه
میگیم نمیگیریم چی میگی
میگه مهم نی، بنوش،جونت سلامت

رفیقمونه
نداریم باهم
ندیدیمش خیلی وقته
با اینکه زیر یه سقف 
باهم جون میدیم
تو یه خط دیگست
زد تو خاله کسی که
خیلی وقته دنبالشه

دمش گرم
کم پیدا میشن 
آدم نمیشناسیم
به این کار درستی

رفتیم پایین
خواهرش
که جا آبجیمونه
ازمون میخواد برقصیم
ما هم هی بالا پایین رو نگا میکنیم
دوستای قناری اینجان آخه
لاقربتا
رسمی داریم میرقصیم
میبینیمش یکم اونور
دست زنشو گرفته میرقصه
لاکردار انگار همین دو روز پیش بود
کنار جوی، تو ولیعصر میشستیم
سر ماشینا شرت میبستیم

نگامون میکنه
رخ به رخشون میشیم
با دست تمام این قناری ها رو نشون میده
کف دستاشو بهم میمالونه
که برا ما تموم شد

میخندیم
سرمون گیج میره
به همراه اولمون نیگا میکنیم
همرا اولمون بی پیغامه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر