۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه





نشستیم دمع مغازه مهتی آقا
رفیق شیش آقامون بوده
عمرشو داده به شما
 پسرش میچرخونه
خون آقاش تو رگاشه

نشستیم
پسر آقا مهتی میگه
چند هفته ای بش سر نزدیم
ننمون آقمون کرده 
یهجورایی وظیفمون هم میمونیم
جوونه، خامه، یه دف نده همه چیزه آقاشو به باد

نشستیم
هوا کردیم
برامون میگه
از سر هستی بیگیر 
تا نرخ ارز در بازارای جهانی
ما که نمیفهمیم
از وظیت آبجیش میگه
ننش رو به راست
شکر!‏

تو این زمونه 
چیزی که مونده
خودمونیم
باید همو بچسبیم
اونایی که دوست داریم
همو فشار بدیم
و مطمئن شیم
که پیش همیم
 و میمونیم

نشستیم
پیشش
هرزگاهی
 یه خــــــو ی کش دار  میگیم
تخمه میشکونیم
سیگار میکشیم
و کوکا هم روش

زندگی خوبه
 اگه هم نباشه
ما خوب فرضش میکنیم

این روزا همه سر سفرشون رو با هوشنگ باز میکنن
و اون کنجی میشینه
و فقط سوتشو میزنه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر